عاشقانه های کودک ذهن من

تو را با گل وبوسه با عطر ولبخند می شناسم

عاشقانه های کودک ذهن من

تو را با گل وبوسه با عطر ولبخند می شناسم

اهای دلگیرم از دست خودم

 

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
یکی مثل همه جمعه 30 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:43 ق.ظ http://akhareshchi.blogsky.com

چرا ؟
چرا از دست خودت دلگیری؟

سحر دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:11 ق.ظ

دلگیر چرا عزیزم سخت نگیر

سحر دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:15 ق.ظ

پرسید از خودش که سرانجام کار چیست؟ چشم دلش به سمت حقیقت اشاره کرد بسیار خسته بود ولی با امید وصل بیدار ماند و مردن شب را نظاره کرد ! نزدیک های صبح دو رکعت نماز و ..... بعد خورشید سرزد و نفسش را بهاره کرد زندگی همچو رهی تا فرداست. جویباری که روان تا دریاست. شوق لبخند زدن، اشک حسرت ریختن، پر پرواز گشودن وَ رسیدن به تن پاک خداست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد